۱۳۸۹ دی ۲۶, یکشنبه

9

امروز نیشستم کلّی آه و ناله کردم که چقد کار دارم و چقد سخته و چقد هوا سرده اصن و نمی‌شه از خونه درآی و اینا. شَنگ هم که کلن گوش نمی‌ده آدم چی‌چی داره می‌گه، گف بیا بریم خونه ما فیلم ببینیم.
هنو جمله‌ش تموم نشده بود من این شکلی دم ِ در بودم.


۹ نظر:

محمد گفت...

یعنی خود خودتی افرا
نگو که با پینت کشیدی
nagu, begu nakeshidam

Afra گفت...

خودمم :)
غیر ِ پینت هم هیچی بلد نیسسم :)

محمد گفت...

بکش بکش میبینیمتان

Afra گفت...

من آیا میشناسمتان؟

محمد گفت...

پریودم بابا، ممد

Afra گفت...

عه؟! عه؟! خخخخخخخ... گفتم تویی ها. خوبی تو پسر؟

محمد گفت...

قربون تو
چاکرتیم

شنگ گفت...

ابراز وجود

Unknown گفت...

میشه تصور کرد :دی