۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۲, یکشنبه

3

من داشتم می‌اومدم خونه. گشنم بود. رفتم به این آقائه گفتم یه دونه اسنک می‌خوام. گف اسنک نداریم، فقط یه دونه داریم. گفتم منم فقط یه دونه می‌خوام. بعد پشتش رو کرد شروع کرد به دُرُس کردنش. من گفتم سس خردل نزنین فقط. گف باشه باشه.


پشتش رو کرده بود به من و خیلی سعی داش بهداشتی عمل کنه. من فقط دستاشو می‌دیدم که هی بالا پایین می‌شد. هی یه چیزی می‌ریخ اونور هی می‌پاجید.بعد این رو گذاشت جلوم گف بفرمایید.


گفتم عه! خردل که گفتم نریزین. بعد گف آخ آخ باشه. دوباره پشتش رو کرد و سعی کرد این سس ها رو از روش جمع کنه. هی باز همه چی می‌پاچید و می‌مالید به این ور اون ور. خیلی سعی داش بهداشت رو رعایت کنه. خیلی سعی می‌کرد. گفتم خوبه همون خوبه. بعد اینو داد دستم.


هیچ نظری موجود نیست: