تا یه ماه ِ دیگه باید یه مقاله بدم، وگرنه نمره پروژهم از هیچده شروع میشه. خوبیش اینه که پیرمرد (استاد راهنمام) یه رفیق داره تو کلّ ِ ایران تکه. قرار گذاشتیم امروز رفتیم پیشش این شکلی. دقیقن همین شکلی:
گفتیم یه سری کلمات قلمبه به ما یاد بده که باهاش یه ماهه یه مقاله از خودمون درکنیم.